کمی تنها تر از دیروز من تنها و دلتنگم
صدای بی تو بودن می دهد پژواک آهنگم
هوای آسمان چشم من عمری زمستانی است
و من وا مانده پشت میله های سرد نیرنگم
تو بالا رفته ای از نخل خورشید و من اینجا ... هی ....
گرفتار دو دست خسته و پوسیده پرونگم
تویی همزاد باران ! آسمان را خوب می فهمی!
منم درگیر خاک و بسته ی پرواری از سنگم
تو از نسل کدامین آفتابی ای شکوه عشق
برای با تو بودن با دلم هر روز می جنگم