سپیته(sepiteh)

بال هایم که خوب شد ، پرواز می کنم

سپیته(sepiteh)

بال هایم که خوب شد ، پرواز می کنم

کنار عادت من

 

به سایه ام برسانید !.. فرصتم کم بود!

میان دغدغه هایم، خدا چه مبهم بود!

به کفش من بسپارید: خسته تر نشود!

به رد پام بگویید: بی اثر نشود!

به شهر من بنویسید! باز می گردم!

به کوچه های خیالی، به خواب ولگردم...

به حسرتی که نشسته است روی غربت من

به حس بودن دستت کنار عادت من

به بوسه های ترک خورده در شب آغوش

به استغاثه ی موهوم و زجر دوشادوش

به نشأگی، به شبی ، با بکارتی زخمی

به وعده های دروغین ، بشارتی زخمی...

چقدر لهجه ی این آیه ها عوض شده است!!

چقدر طعم لبان خدا  عوض شده است!!

چقدر واژه نشسته است روی حنجره ام!

چه اشک های نجیبی است پشت پنجره ام!

پر از تراخُم زجرم  در این بگیر و ببند!

پر از نوازش آهم  ، به زخم دل سوگند!

شبیه ناله ی خاموش و مرگ عقربه ام 

شبیه مزّه ی باروت و بوس یک شبه ام

عبور می کنم امشب من از غرور خودم

شکست می خورم این بار از شعور خودم 

شبیه حس رسیدن، شبیه پایانم !

به سطر آخر یک عاشقانه می مانم !!

نظرات 1 + ارسال نظر
بیتا جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ http://bitabehzad.blogsky.com

قشنگه...میتونم حس کنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد