در آغوش موج ها لم داده ام
و برای خورشید
که دارد از دستم می رود
دست تکان می دهم!
این مسافر تا فردا ...
که بیاید!
چه رفتن غم انگیزی دارد این مسافر!
چه فانوس ها خوشحالند از رفتن خورشید!
چه دکل ها کل می زنند !!
و چه کیفی می کنند ستارگان!!!
خدا کند آسمان ابری شود تا ابد!
ای کاش تا ابد ابر ها بمانند
تا غرور فانوسکان شکسته شود
و دکل های کم نور از خجالت آب شوند در دریا!
تا آب شوند از خجالت
این فانوسکان آویزان!
فردا که شد به خورشید خواهم گفت:
قصه ی فانوسکان آویزان کم نور را
که پشت سرت چه حرف ها می زنند تا بیایی!